کانون فرهنگی هنری شاه خراسان

زیارت دشتستان
اسلاید 1 اسلاید 2 اسلاید 3 اسلاید 4

وقتی قاسم به جبهه رفته بود، پلاک نداشت

کمترین | شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۰۸ ق.ظ

مختصری از تنها طلبه شهید زیارت 

شهید قاسم جذابیت خاصی داشت. هر وقت مادرم را می دید،پیشانیش را می بوسید و می گفت هر کس پیشانی مادر را ببوسد، بهشت بر او واجب می شود. با مادر و خواهر بزرگتر ارتباط بیشتری برقرار می کرد. به ما سفارش می کردند: هر کس کار خودش را خودش انجام دهد،کارهایتان را به دیگران محول نکنید و از امکانات بنیاد شهید استفاده نکنید. دارای بسیاری از صفات حسنه اخلاقی بود. گاهی در لباس پوشیدن از لباسهای آستین کوتاه استفاده نکرد. بین همسایه ها نیز جذابیت خاصی داشتند. به طوری که پدر سید مهدی موسوی که از همسایه هایمان بودند، وقتی مریض بودند می گفتند: «خدایا به مظلومیت قاسم و به مظلومیت سید مهدی دردم را تسکین بده.»

با دوستان بسیار صمیمی بود. هیچ وقت همسایه ها از او شکایتی نمی کردند. به قرآن و دعا بسیار علاقه داشت، نمازشان همیشه سر وقت بود و حتی در بدترین شرایط نیز آن را ترک نمی کرد. الگوی زندگی شهید، اهل بیت و ائمه طاهرین(ع) بودند تحول فکری ایشان بیشتر از امام (ره ) سر چشمه می گرفت.

 

کتابهای حجاب دکتر شریعتی رساله امام وکتاب نیایش را در زمان قبل از انقلاب در موکت کهنه ای قایم می کرد و از آنها استفاده می نمودند. به امام (ره ) و روحانیت بسیار علاقه مند بود. قبل از انقلاب نیز فعال بودند و در راهپیمایی ها حضور فعالانه داشت. بزرگترین آرزویش پیرزوی انقلاب و اسلام بود.

 

ماه محرم وقتی نوحه خوانها اسم امام حسین (ع) را می آورند، قاسم بی صدا و آرام گریه می کرد و هر چه اصرار می کردم گریه نکن دست بردار نبود نمی دانم چرا؟ او آن قدر کوچک بود که از کربلا چیزی نمی دانست و این گریه سوزناکش برایم عجیب بود.

 

غلام جوان که از دوستان همرزمش بود تعریف می کند: صدای الله اکبر قاسم قلبم را درید. نگاهم را به رویش انداختم. رنگ سرخ خون، چشمانم را خیس اشک کرد. به قاسم نگاهی انداختم، و به کتف قاسم تیر خورده بود. وقتی قاسم به جبهه رفته بود، پلاک نداشت و هنگامی که جسدش را در چند کیلومتری بصره پیدا می کنند، پلاکی از فردی دیگر که از جزیره مجنون بوده در کنارش پیدا می کنند. قاسم شهید را از روی پیراهن ورزشی که اکنون در موزه بنیاد شهید است و از روی جای تیری که به ایشان اصابت کرده بود، شناسایی می کنند. بعد از 16 سال که جسد او را پیدا می کنند از بین نرفته بود. خون خشک شده پشتش هنوز از بین نرفته بود. خودشان سپاهی و بسیار فعال بودند. یک سال طلبگی خواندند که دوره تحصیلشان نیز در قم بود. ایشان می گفتند: اگر ما شهداء را دقایقی قبل از شهادتشان ببینیم که چه حالی دارند برایشان گریه نمی کنیم. با بازمانده شهداء بسیار خوش برخورد بودند.

 

در جبهه کارهای رزمندگان را انجام می داد،به طوری که لقب علی را به او داده بودند.یک شب قبل از شهادت برادرم،خواب دیدم که به روستای زیارت رفته ایم و قاب عکس او را در کنار عکس جهانگیر(پسر عمویم که شهید شده است)گذاشته و یک دفعه قاب عکس جمع شد، به طوری که من نفهمیدم عکس قاسم برادرم است یا جهانگیر.اوقات فراغت همیشه در حال درس خواندن مطالعه و فعالیت در سپاه و بسیج بودند.شهید قاسم می گفتند این جنگ رحمت است.

 

بار اول 15 یا 16 ساله بود که به جبهه رفت.ایمان و علاقه ای که داشت باعث رفتن ایشان به جبهه شد.دارای روحیه ای قوی و هنگام رفتن به جبهه خوشحال بود.خیلی کم برایمان نامه می نوشت هر وقت از جبهه بر می گشت،تواضع بیشتری داشت و این از چهره و رفتارشان مشخص بود.اگر در جبهه کاری انجام می دادند برای ما تعریف نمی کردند.

 

زمانی که در بیمارستان شهید چمران شیراز بستری بود حالتی داشت که انگار زخمی نیست و از زخمی های داخل جبهه برایمان صحبت می کرد.و می گفت آنها به درجه اعلا رسیده اند.آخرین باری که به جبهه می رفت،هنگام خداحافظی هر کاری کردیم داخل خانه نیامد؛و لبخند بروی لب داشت.در هنگام مراسم تشیع با وجود اینکه نام شهید قاسم را از طریق بلندگو بیشتر به زبان می آوردند ولی تابوت یکی دیگر جلوتر بود و من از این مسئله خوشحال بودم زیرا یکی از خصوصیات بارز اخلاقی شهید این بود که خودش را از دیگران برتر نمی دانست وهیچ وقت خودنمایی نمی کرد.خوشحال بودم که این مسئله این جا نیز رعایت می شود و خودنمایی نمی کند.

 

از اینکه خانواده شهید هستم احساس خوشحالی و سربلندی می کنم ولی خودم را هم از دیگران جدا و برتر نمی دانم. حضور معنوی ایشان برای بچه ها بسیار مؤثر بود.برای آنها از مشکلات و فعالیتهای شهید تعریف می کنم پیرو پیام شهداء باشیم و نگذاریم خونشان پایمال شود به فرزندانمان یادآوری کنیم که شهداء چگونه بودند و از این طریق نامشان را زنده داریم.مسئولین در برابر مسئله حجاب خیلی سهل انگاری می کنند.از آنها می خواهیم که به این موضوع  بیشتر رسیدگی کنند.از مردم می خواهیم مظلومیت شهداء را از یاد نبرند،و پاسدار خون آنها باشند.نسبت به تربیت فرزندان بی بند و بار نباشند.وقتی پسر عمویم شهید شد،برای دیدنش به بیمارستان رفتم،ملحفه سفیدی را که بر رویش بود،کنار زدم و دیدم که لبخندی بر لب دارد.آنها تشنه لب شهید شدند،و این نشان دهنده عشق آنها به مولایشان امام حسین (ع) می باشد.

  • کمترین

نظرات (۱)

یاد و نام همه‌ی شهدا مخصوصا این شهید عزیز گرامی باد. ای کاش با الگوگرفتن از آن برگواران، در مسیر اهداف مقدسشان حرکت کنیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
کانون فرهنگی هنری شاه خراسان

کانون فرهنگی هنری شاه خراسان مسجد امام حسن مجتبی (ع) روستای زیارت دشتستان در اسفند ماه سال 1390 توسط چند تن از جوانان زیارت تاسیس و امروز با افتخار در خدمت مردم شریف و پر محبت زیارت می باشد .

سامانه پیام کوتاه جهت ارتباط شما :
50002060105060

آخرین نظرات
  • ۱۱ دی ۹۵، ۱۶:۱۱ - ezi
    ezi